آیهانآیهان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

همه ی زندگی ما

دعایی برای عزیزترینم

پسر عزیزم همیشه برایت دعا میکنم چشمانی        داشته باشی که بهترینها را در آدمها ببینی قلبی         که خطاکارترین ها را ببخشی  ذهنی           که بدی ها را فراموش کنی و روحی          که هیچگاه ایمانت به خدا را از دست ندهی   ...
4 آذر 1392

پسرم

پسرم خدا بر سرم منت نهاد که تو را از دامنش به دامنم رساند! تا اینبار سنجیده تر،آگاه تر،هوشمندتر آغاز کنم با تو رج زدن خویش را! تو آمدی و من چونان بانوی چراغ به دست ابتدای شب را با نوازشت،بوییدنت و بوسیدنت،به ابتدای صبح شلاق می زنم! هزاران بار در چرخش سیال نور و صدا از خود پرسیده ام زیباتر از تویی را خداوند خلق کرده که اینگونه، ساده عاشق ترم میکنی ؟! انگار تمام دنیا به این عشق صادقانه مان تعظیم میکند و عالم به نظاره مان مینشیند! و باز هم خدا از ته تمامی تردیدهایم طلوع میکندو در گوش من و تو و تمام کسانی که دوستشان داریم عشق زمزمه میکند! به یمن بزرگ شدنت عزیزترینم...اینبار که خدا آمد با هم به حریر ردای بلندش  آویزان شویم و عا...
4 آذر 1392

تولد بهترین بابای دنیا و 110روزگی گل پسر

همسرم  روزهای زندگییمان گرم میگذرد با تو ، به گرمای لحظه های که تو در آغوشمان هستی  باتو گرم هستیم و نمیسوزد عشقمان،ای خورشید خاموش نشدنی همچو یک رودی که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ساعت عشقمان تمام لحظه های زندگیست،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من مهربانی و محبتهایت وفاداری و عشق این روزهایت امیدی است برای خوشبختی فردایمان میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند مثل یک گل به پاکی چشمهایت به وسعت دنیای بی همتایت ای سرکرده خوبی ها تولدت مبارک   سلام پسر عزیزم   امروز (92/07/17)روز تولد باباجون امین بود و شماهم 110 روزت شده عسلم و امروز روز کودک هم...
4 آذر 1392

تولد کیان عزیز

سلام وروجک مامان این روزا حسابی شیطون شدی عشق من فقط بدونی چه جوری شیر میخوری 180 درجه میچرخی پاهاتو تو یغه مامان میکنی الهی فدات بشم من، عسلم دیشب تولد کیان جون بود خیلی ذوق کرده بودی عزیزم ،وقتی داشتیم عکس میگرفتیم پاهاتو زدی تو کیک کیان جون،رو بالشتش بالا آوردی حسابی از دستت عصبانی شده بود میگفت عمه جون به پسرت بگو اینکارا رو نکنه الهی من فدااااااااای این پسرم بشم دووووورت بگردم عسلم خیلی خیلی عاشقتم  اینم عکسهای شماجیگری روز تولد اسپایدرمن بزرگ
4 آذر 1392

آیهان بعد از افطاری مامان جون

پسر گلم امروز(92/05/13)مامان جون افطاری داشتن کیان و عرشیا و فرانک جونم بودن میومدن پیش  پسر گل من بهشون گفتم ان شاالله پسرم بزرگ میشه میاد با شما بازی میکنه ان شاالله زود زود بزرگ شی،نفس مامان شما خیلی خسته شدی چون من خیلی کار داشتم زیاد پیش پسر نازم نبودم ببخشید عزیزم باید به مامان جون کمک میکردم شبم خیلی بهونه گیری کردی من و باباجون امین به زورخوابوندیمت پسر گلم ،اینم عکس شماست بعد از کلی تلاش برای خوابوندنت خیلی دوستت داریم گل من         ...
4 آذر 1392

آیهان در شاندیز

پسر نازم اینجا اولین باری بود که رفتی بیرون شهردر تاریخ92/04/28 من وشما وبابا جون امین و مامان جون و خاله جون ندا،خیلی خوش گذشت البته شما همش خواب بودی ولی ما از اینکه کنارمون بودی خیلی خوشحال بودیم.عاشقتم پسر نازم   ...
28 تير 1392

اولین مراجعه به دکتر گل پسرم

عشق قشنگم امروز شنبه 22 تیرماه ما شمارو برای اولین باربردیم دکتر(دکتر احمد شاه فرهت)(البته به جز دکتر بهداشت)دکتر خیلی خوبیه به محض اینکه شمارو دید همه چیزو گفت.گفت پسر طلاتون خیلی شکمو و عصراهم غرغر میکنه وزنت شده بود4/65 kg الهی فدات بشم نازنینم خداروشکر خوب وزن گرفته بودی و دکتر گفت شیر مامان خیلی خوبه منم خیلی خوشحال شدم عاشقتم عشق من ...
22 تير 1392

ختنه آیهان عسلم

آیهان عزیزم شما در 4 تیر 1392 وقتی که 4 روز داشتی ختنه شدی توسظ دکتر عطایی پسر عزیزم اصلا اذیت نکردی عسلم من و شما با مامان جون کبری و مامان جون فرناز و بابا جون عماد  و بابا جون حمیدو کیان جون رفتیم درمانگاه وقتی شمارو خواستن ببرن من خیلی گریه کردم ولی زود مامان جون فرناز اومد فیلمی که ازت گرفته بود و آورد که به من نشون بده پسرم گریه نمیکنه و چقدر ارومه تا دل مامانم اروم بشه نازنینم شبم اصلا اذیت نکردی و گذاشتی من و مامان جون راحت بخوابیم.عاشقتم یکی یکدونم ...
4 تير 1392